بدتر از خرافات، بدتر از آمال و آرزو، بدتر از وسواسي، كه قبلاً صحبت شد. تخيّل ديگري گاهي جلو مي‌آيد ـ و پناه بر خدا اگر براي كسي جلو بيايد ـ و آن تخيّل «عشق مجازي» است كه گاه دچار انسان و به خصوص جوانان مي‌گردد. يعني به واسطه ی تماسهاي بيجا، به واسطه ی نگاههاي بيجا، به واسطه ی حرفهاي بيجا يك جاذبه‌هائي وارد بدن اين جوان مي‌شود و او را مبتلا مي‌كند. در حقيقت بايد بگوييم شيطان به واسطه ی تخيّل، به نام عشق، او را مهار مي‌كند.

از امام صادق(ع) پرسيدند: عشق چيست؟ امام(ع) فرمودند وقتي دلي از محبّت خدا خالي شد، عشق‌هاي مجازي در دل او ريخته مي‌شود. وقتي رابطه ی انسان با خدا كم شد، وقتي رابطه ی انسان با خدا قطع شد، شيطان مي‌آيد و يكي از كارهايش اين است كه به واسطه ی قوّه ی خيال، يك جاذبه‌هائي از طرف، در دلش وارد مي‌كند.

اول محبت است. اين محبّت بعد از مدّت كوتاهي مي‌رسد به عشق كه دردي است بسيار خطرناك. دردي است كه زن شوهردار را بي‌عفّت مي‌كند. مرد زن‌دار را بي‌دين مي‌كند؛ و بالاخره جوان را بيچاره مي‌كند. دختر عفيف را، دختر با شرافت را، به ذلّت مي‌كشاند.

مسأله ی عشق، مسأله‌اي بسيار حسّاس و بسيار خطرناك است. همه‌وهمه مخصوصاً جوانها بايد مواظب اين گونه مسائل باشند كه معمولاً از چشم‌چراني‌ها و شهوت سرچشمه مي‌گيرد. معمولاً عشق‌هاي مجازي ريشه ی شهوت جنسي دارد و از صحبت كردن زن با مرد، از نشست و برخاست دو جوان با يكديگر و نگاههاي شهوت‌آميز به يكديگر، كم كم اين حالت براي او پيدا مي‌شود؛ روز به روز، نظير همان وسواسي، روبه تزايد مي‌رود؛ و بعضي اوقات به جاهاي باريكي مي‌رسد. مثلاً يك دختر معمولي يا يك پسر معمولي است امّا به اندازه‌اي در چشم اين زيبا مي‌آيد كه زيبائي مثل او پيدا نمي‌شود! حرف زدنش معمولي است، امّا به اندازه‌اي در گوش او زيبا مي‌آيد كه نظير اين حرف در نظرش اصلاً پيدا نمي‌شود! راه رفتنش، نشستنش، خوردنش، با فرضي كه بد است يا معمولي، اما در چشم و ذهن اين بسيار جلوه دارد. بسيار جاذبه دارد.

چيزي كه بايد توجّه بدهم به جوانها اين است كه اگر اين حالت براي كسي پيدا شد و به دنبال آن ازدواج عشقي پيش آمد، نود درصد منجر به طلاق مي‌شود؛ و اگر منجر به طلاق نشود از همديگر نفرت پيدا مي‌كنند. يعني عشق معمولاً عكس‌العمل دارد. وقتي كه به همديگر رسيدند عكس‌العملش يك حالت نفرتي است كه در عاشق و معشوق پيدا مي‌شود. بعد از يك سال، از ازدواجش پشيمان مي‌شود؛ يا طلاق يا سوختن و ساختن تا دم مرگ.